فصل (منطق)فصل، از اصطلاحات منطق و فلسفه و از کلیات خمس است. ۱ - سه معنی برای فصلبه گفته فرفوریوس [۱]
فرفوریوس، ایساغوجی، ج۱، ص ۱۰۷۲ـ۱۰۸۲، در ارسطو، منطق ارسطو، چاپ عبدالرحمان بدوی، بیروت ۱۹۸۰.
[۲]
فرفوریوس، ایساغوجی، ج۱، ص ۷۶ـ۸۲، در ارسطو، منطق ارسطو، ترجمه فارسی و مقدمه و توضیحات محمد خوانساری، تهران ۱۳۸۳.
فصل هم به سه معنی به کار میرود: ۱) به معنای عام، که صرفاً به مطلق تفاوت و امتیاز گفته میشود؛ آنگاه که چیزی با خود یا با چیزی دیگر، به سبب گونهای غیریت، تفاوت داشته باشد، مثل تفاوت سقراط با افلاطون .۲) به معنای خاص، که امتیاز به واسطه عرض لازم است. به این معنی، فصل همان عرض غیرمفارق است. از قبیل داشتن چشم آبی یا بینی کوتاه. ۳) به معنای اخص، که به اختلاف نوعی یک شیء با شیء دیگر گفته میشود. ۱.۱ - فصل به معنای عام و خاصو اخصفصل به معنای عام یا خاص ، وصفی از اوصاف شیء را تغییر میدهد، در صورتی که فصل به معنای اخص از اقسام کلیات خمس است و موجب امتیاز ذات شیء از اشیای دیگر میشود. فصلِ دالّ بر تمایز و غیریت ماهوی را «فصل منوِّع» مینامند که جنس به واسطه آن به انواعی منقسم میشود؛ اما، فصولِ دالّ بر تمایز در اوصاف، تنها اختلاف و تفاوت در نحوه وجود را بیان میکنند، چنان که فصل « ناطق » که به « حیوان » افزوده میشود، از آن ماهیتی متمایز میسازد، در صورتی که «متحرک بالفعل بودن» تنها موجب تفاوت وصف حیوان است و آن را از «ساکن بودن» ــ که نحوهای از بودن و وجود است ــ ممتاز میکند. بدینترتیب، فصل آن چیزی است که بر امور متکثرِ متفاوت از حیث نوع و در جواب «أی شیء ؟» حمل میشود. ۱.۲ - تعریف دقیقتر فرفریوستعریفی که ارسطو در کتاب جدل [۳]
ارسطو، منطق ارسطو، ج ۲، ص ۶۵۱، چاپ عبدالرحمان بدوی، بیروت ۱۹۸۰.
برای فصل بیان کرده است، به دقتِ تعریفِ فرفوریوس نیست. به گفته او، فصل، اشیایی را که تحت جنس واحدند، جدا میسازد.این بدان سبب است که در مواضع جدل، فصل و خاصه هر دو تحت عنوان خاصه میآیند و موجب امتیاز اشیا از یکدیگر میشوند؛ اما، به نظر فرفوریوس، [۴]
فرفوریوس، ایساغوجی، ج۱، ص ۱۰۸۴، در ارسطو، منطق ارسطو، چاپ عبدالرحمان بدوی، بیروت ۱۹۸۰.
[۵]
فرفوریوس، ایساغوجی، ج۱، ص ۸۲، در ارسطو، منطق ارسطو، ترجمه فارسی و مقدمه و توضیحات محمد خوانساری، تهران ۱۳۸۳.
فصل هرگونه مفهومی نیست که موجب امتیاز موجودات تحت یک جنس از یکدیگر شود، بلکه منحصراً آن مفهومی است که در اِنّیت و حقیقت شیء سهیم است.۱.۳ - نظر ابن مقفعابنمقفع [۶]
ابنمقفع، المنطق، ج۱، ص ۴، چاپ محمدتقی دانشپژوه، تهران ۱۳۵۷.
جنس را اسمی دانسته است که شامل امور مختلفالصور میشود، مانند دوابّ که شامل فیل و مورچه میشود که از حیث صورت مختلفاند.کِندی [۷]
یعقوببن اسحاق کندی، رسائل الکندی الفلسفیه، ج ۱، ص ۱۲۹، چاپ محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره ۱۳۶۹ـ۱۳۷۲/ ۱۹۵۰ـ۱۹۵۳.
نیز همان تعریف فرفوریوس را از جنس و فصل بیان کرده، با این تفاوت که به جای کلمات «به طریق ماهو (به حمل هوهو)» و «در جواب أی شیء»، عباراتِ «دالّ بر ماهیت شیء» و «دالّ بر انّیت شیء» را به کار برده که به همان معناست.۱.۴ - تعریف فارابی از جنس و فصلفارابی در کتاب المدخل [۸]
محمدبن محمد فارابی، المنطقیات للفارابی، ج ۱، ص۳۰ـ۳۱، چاپ محمدتقی دانشپژوه، قم ۱۴۱۰.
جنس و فصل را مطابق تعریفی که در ایساغوجی آمده، تعریف کرده است، ولی در کتاب التوطئه [۹]
محمدبن محمد فارابی، المنطقیات للفارابی، ج ۱، ص ۱۶، چاپ محمدتقی دانشپژوه، قم ۱۴۱۰.
و همچنین در فصل چهارم کتاب الالفاظ المستعمله فی المنطق ، جنس را بر اساس دامنه مصادیق تعریف کرده و گفته است که کلیات محمول بر شخصِ واحد که در جواب ماهو میآیند، گاه در عموم و خصوص اختلاف پیدا میکنند، مثل انسان و حیوانِ محمول بر زید که انسان اخص از حیوان است.در چنین سلسلهای از کلیات، کلیات عام را جنس و کلیات خاص را نوع مینامند که چون هر جنسی اعم از نوع تحتِ آن است، پس بر انواع کثیر قابل حمل و اطلاق است. [۱۰]
محمدبن محمد فارابی، المنطقیات للفارابی، ج ۱، ص ۲۹ـ۳۰، چاپ محمدتقی دانشپژوه، قم ۱۴۱۰.
۱.۵ - تعریف ابن سیناابنسینا [۱۱]
ابنسینا، الشفاء، ج ۱، فن ۱، ص ۴۷، المنطق، المدخل، چاپ ابراهیم مدکور و دیگران، قاهره ۱۳۷۱.
نیز تعریف فرفوریوس را پذیرفته و آن را تکمیل کرده است.به گفته او، [۱۲]
ابنسینا، الشفاء، ج ۱، فن ۱، ص ۴۶، المنطق، المدخل، چاپ ابراهیم مدکور و دیگران، قاهره ۱۳۷۱.
کلی به ذاتی و عرضی تقسیم میشود.ذاتی یا دالّ بر ماهیت اعم است که در این صورت جنس نامیده میشود، یا دالّ بر ماهیت أخص است که بدان نوع میگویند، یا دلالت بر انّیت میکند که فصل نامیده میشود و به بیان دیگر، در جواب «أی شیء هو فی ذاته» میآید. فرفوریوس نیز در تعریف فصل به «انّیت» اشاره کرده است، [۱۳]
فرفوریوس، ایساغوجی، ج۱، ص ۱۰۸۴، در ارسطو، منطق ارسطو، چاپ عبدالرحمان بدوی، بیروت ۱۹۸۰.
[۱۴]
فرفوریوس، ایساغوجی، ج۱، ص ۸۲، در ارسطو، منطق ارسطو، ترجمه فارسی و مقدمه و توضیحات محمد خوانساری، تهران ۱۳۸۳.
ولی فلاسفه اسلامی بعد از ابنسینا ، به قید مذکور توجه خاصی کردهاند.۱.۵.۱ - جنس اصل تشابه در امور ذاتیابنسینا در کتاب جدل [۱۵]
ابنسینا، الشفاء، ج ۳، فن ۶، ص ۹۸، المنطق، الجدل، چاپ ابراهیم مدکور و احمد فؤاد أهوانی، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۵، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
جنس را اصل تشابه در امور ذاتی تعریف کرده و در جای دیگری از همین کتاب، [۱۶]
ابنسینا، الشفاء، ج ۳، فن ۶، ص ۲۴۲، المنطق، الجدل، چاپ ابراهیم مدکور و احمد فؤاد أهوانی، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۵، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
جنس را دالّ بر اصل ماهیت مشترک دانسته است.۱.۶ - تعریف غزالیغزالی ، [۱۷]
محمدبن محمد غزالی، معیار العلم فیالمنطق، ج۱، ص ۷۳، چاپ احمد شمسالدین، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
[۱۸]
محمدبن محمد غزالی، معیار العلم فیالمنطق، ج۱، ص ۷۷، چاپ احمد شمسالدین، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
علاوه بر پذیرش تعریف فرفوریوس، جنس و فصل را چیزی جز تفصیل واقعیت ندانسته است.۱.۷ - نظر دیگر منطقدانان مسلماندیگر منطقدانان مسلمان نیز برای جنس و فصل تعاریفی مشابه تعاریف مذکور بیان کردهاند. [۱۹]
ابنسهلان ساوی، البصائر النصیریه فی علم المنطق، ج۱، ص ۴۲ـ۴۴، بهامشه تعلیقات و شرح محمد عبده، چاپ رفیقالعجم، بیروت ۱۹۹۳.
[۲۰]
محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، اساس الاقتباس، ج۱، ص ۳۲ـ۳۵، در عبداللّه انوار، تعلیقه بر اساس الاقتباس خواجه نصیر طوسی، تهران ۱۳۷۵.
[۲۱]
علیبن عمر کاتبی قزوینی، الرساله الشمسیه، ج۱، ص۴۹، ضمن تحریر القواعد المنطقیه، تألیف محمدبن محمد قطبالدین رازی، قاهره چاپ افست قم ۱۳۶۳ .
[۲۲]
علیبن عمر کاتبی قزوینی، الرساله الشمسیه، ج۱، ص۵۴، ضمن تحریر القواعد المنطقیه، تألیف محمدبن محمد قطبالدین رازی، قاهره چاپ افست قم ۱۳۶۳ .
[۲۳]
حسنبن یوسف علامه حلّی، الجوهر النضید: شرح منطق التجرید، ج۱، ص۳۹ـ۴۲، چاپ محسن بیدارفر، قم ۱۳۸۴ .
[۲۴]
حسنبن یوسف علامه حلّی، الجوهر النضید: شرح منطق التجرید، ج۱، ص۴۶، چاپ محسن بیدارفر، قم ۱۳۸۴ .
[۲۵]
محمدبن محمد قطبالدین رازی، لوامع الاسرار فی شرح مطالع الانوار، ج۱، ص ۵۱، چاپ سنگی تهران ۱۲۹۳.
[۲۶]
محمدرضا مظفر، المنطق، ج ۱، ص ۸۵ ـ۸۷، نجف ۱۳۸۸/۱۹۶۸، چاپ افست قم ۱۳۷۰.
۲ - پانویس
۳ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله « جنس و فصل »، شماره۵۰۸۸. |